تحلیل و نقد داستان فیلم Shutter Island / (بخش اول)
«جزیرهی شاتر» یکی از آن فیلمهای ویژهای است که پس از پایان مخاطبش را مدهوش، تنها و گمشده رها میکند. میخواهیم اینبار با نگاهی موشکافانه تمام لایههای این اثر را کند و کاو، و تا جای ممکن نقاط تاریک و کور این داستان را روشن کنیم. با زومجی همراه باشید.
هشدار: این مطلب، داستان فیلم را لو میدهد.
توجه: برای یادآوری بهتر جزییات و اتفاقات، بهتر است فیلم را قبل از مطالعهی این مطلب، تماشا کنید.
جذابیت دیدن فیلمهای سینمایی برای من دقیقا شبیه به آن چیزی است که شوق و انگیزهی کریستوفر نولان از خلق آثار سینمایی را سبب میشود، یعنی دیدن دنیاهایی جدید در قاب تصویر که میتوانی ساعاتی را به درونشان پناه ببری و از این روزمرگیها و این دنیای حقیقی فاصله بگیری. نکتهای که به سینما و تلویزیون ارزش و اعتبار میبخشد، این است که میتوانی در درونشان چیزهایی که تا به امروز ندیده بودی را تماشا کنی و کمی از فضای واقعی خودت دور شوی و در دنیایی که کارگردانِ اثر خلق کرده کند و کاو کنی. آثار بزرگ سینما برای من تعریفی ساده دارند و آن چیزی نیست جز این که آنقدر جذابیت داشته باشند که بتوانند مخاطب را بهت زده به تیتراژ پایانی بدرقه کنند و در سطحی بالاتر کاری کنند که کار بیننده با فیلم بعد از دیدنش خاتمه پیدا نکند و در حقیقت پایان تماشای فیلم تازه آغاز دورهی درگیر شدن او با اثر باشد.
در ساختار بی سر و شکل این روزهای هالیوود که یا کارگردانهای تازه تلاش برای زدن حرفهای جدید اما بیفایده دارند و یا همهچیز بر پایهی درآمد بیشتر برای تهیهکنندگان بزرگ شکل گرفته است، کمتر آثاری لایق ارزشبخشی و توجه شگرف از سوی مخاطب هستند و این فیلمها دقیقا همان آثاری هستند که گفتم نباید آنها را پس از دیدن رها کرد. مخاطب پر توجه به دنیای فیلمهای سینمایی، بعد از دیدن آثاری جدید و مدهوشکننده مانند Inception همهچیز را فراموش نمیکند و جدا از این که مشاهدهی چندین و چند بارهی فیلم به روتین زندگیاش تبدیل میشود، تا جای ممکن همهجا را برای شناخت بیشتر اثر میگردد و نه از رسیدن به جواب بلکه از این جست و جوها لذت میبرد! مشخص است که تا پایان دنیا هم نمیتوان به جوابی قطعی در رابطه با حقیقت نهفته در پایان «تلقین» نولان رسید(مگر این که خود او همهچیز را توضیح دهد که این هم ممکن نیست) اما مشخصا میتوان تمام تئوریها و زوایای مختلف داستانی به دستآمدهی آن را تا جای ممکن بر روی میز ریخت و با تحلیل و موشکافی این اثر سعی در یافتن منطقیترین تئوری کرد.
اگر بعضی از ما مخاطبان سینما همواره از نیافتن پاسخ درست، نفهمیدن همهچیز، ناتوانی در حل کردن همهی مسئلهها و مشاهدهی این همه تئوری در کنار یکدیگر زجر میکشیم و همیشه میخواهیم همهچیز برایمان روشن شود و به یک تئوری قطعی برسیم تا خیال خود را راحت کنیم، تقصیری نداریم زیرا که این در تعریف غلط ما از لذتبردن از یک داستان نهفته است. ما در خیال خود لذتبردن حقیقی از یک داستان کمنظیر و یک فیلم سینمایی را در این میبینیم که پس از مشاهدهی اثری چون Memento به همهی ابعاد داستان پی ببریم و با خیال راحت از تئوری کاملا درست به دستآمده راضی باشیم. اما مشکل این است که ما فراموش کردهایم اصلا چرا این فیلم را دوست داریم! فراموش کردهایم که همین لذت کندن دیوانهوار خاکهای خفته بر روی داستانهای بینظیر این آثار است که باعث شده عاشق آنها شویم. فراموش کردهایم که اگر تئوری واحد و صحیحی وجود داشت دیگر آن بحثهای جذاب بر سر تئوری درست را از دست داده بودیم و از همه مهمتر فراموش کردهایم که اگر همیشه قرار بر به دستآمدن یک تئوری واحد بود که دیگر Inception و Memento و Shutter Island با فیلمهای دیگر تفاوتی نداشتند.
تلاش برای رسیدن به انتهای هزارتوی داستان Shutter Island کاری غیرممکن و از بنیان غلط است. تلاش ما باید همواره روشنکردن نقطههای تاریک این داستان تا جای ممکن باشد و نه فهمیدن کامل آن. در حقیقت برای فیلمی چون Shutter Island چیزی به نام فهمیدن کامل وجود ندارد و درک کامل آن وابسته به حدسزدن پر رنگترین تئوریها است و از آنجا به بعدش با شما است که کدام را شخصا میپذیرید. قبل از آغاز تلاش برای روشنکردن نقاط تاریک داستانی «جزیرهی شاتر» اینها را گفتم که به یادتان بیاورم که ما برای فهمیدن این داستان، باید در هزارتویی تاریک آن هم فقط با روشنایی یک کبریت که در دست داریم قدم بزنیم. هرگونه تلاش برای یافتن چراغ برای مشاهدهی درست همهچیز کاری بیجا و نادرست است چرا که اصلا چراغ و راهی مشخص وجود نداردکه اگر وجود داشت دیگر جزیرهی شاتری خلق نمیشد. این هزارتو نقطهی پایانی ندارد و هر چه بیشتر به دنبال چراغ و یا رسیدن به انتهای آن باشی، کمتر به نتیجه میرسی. برای فهم چنین آثاری نیاز به درک همهچیز نیست، یک نگاه کلی، بسندهکردن به نور کم کبریت و ایستادن بر سر پلهها و نگاهکردن به پایین هزارتو برای درک همهچیز کافی است.
نکاتی در رابطه با داستان فیلم
در آغاز مسیر تحلیل داستان این فیلم و در حقیقت قبل از پرداختن به تئوریهای مختلف، نیاز است نگاهی به شخصیتها و داستان این اثر داشته باشیم. قطعا خودتان داستان Shutter Island را به صورت کامل میشناسید و اینجا نیاز به روایت دوبارهی این داستان نیست و پیش از شرح تئوریها بیان چند نکته در رابطه با این داستان کافی است.
جزیرهی شاتر به هیچعنوان داستان خود را به شکلی عجیب و غیرقابل درک روایت نمیکند بلکه آنقدر درست و سر راست آن را جلو میبرد که مخاطب احساس میکند با چیزی کاملا عادی طرف است و تنها نکتهی موجود در داستان، فهمیدن راز نهفته در این جزیره است. این روایت ساده و این معماری بینقص به حدی فوقالعاده است که بیست دقیقهی پایانی فیلم چیزی کاملا شگفتآور از آب در میآید و تمام رشتهای که از این داستان در ذهن بیننده بافته شده بود را پنبه میکند. در پایان فیلم و در یک لحظه، سوال اصلی از فهمیدن این که در این جزیره چه میگذرد تبدیل میشود به این که آیا تدی دیوانه بود یا نه؟ نکته داستان در این است که در ظاهر روایتی ساده را یدک میکشد اما در باطن خود از معماری چندلایه و پر از نکتهای بهره میبرد. هر دقیقه و هر دیالوگ در این اثر میتواند دلیلی برای اثبات هر کدام از تئوریها باشد پس بدیهی است که برای یافتن تئوری درستتر نیاز به استناد به بخشبخش فیلم است.
یکی از مشکلاتی که در تحلیل داستان این اثر به آن بر میخورید آن است که به هر نتیجهای، تاکید میکنم به هر نتیجهای که برسید، فیلم نکات نقضکنندهای را برایش مهیا کرده است. در موشکافی این فیلم، باید حواستان باشد که به دنبال تئوری درست و بیاشکال نگردید(چون اصلا چنین تئوری خاصی وجود ندارد!) بلکه به دنبال نتیجهای باشید که بتوان سیر داستانی فیلم را با آن به صورت کامل توجیه کرد. حالا و با در نظر گرفتن تکتک این نکات، ابتدا به سراغ شناخت کاراکترهای پر رنگ به صورت دقیق و بعد از آن پرداختن به همهی تئوریها و رسیدن به نتیجهای واحد و درست میرویم.
موضوعات: نقد و بررسی,
برچسب ها: Featured , Shutter Island , analysis , جزیرهی شاتر , نقد فیلم جزیرهی شاتر ,
[ بازدید : 240 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]